هومان ، شیرین ترین فصل زندگی عاشقانه مامان و بابا

کلی حرف و خاطره

هومان پسر جذاب مامان، الان شما 4 ماه و 10 روزت هست، شما هر روز منو بابا رو با شگفتی های زیادی روبرو می کنی. شما از روز دوم که خونه تهران بودیم بلد بودی لبخند بزنی، تقریبا 10 روزت که شد با چشمات  روی اجسام تمرکز می کردی، از همون ابتدا سرت رو می تونستی بالا نگه داری،البته زود خسته می شدی و  یه کم گردنت نیاز به روغن کاری داشت که چرخش سرت رو به نرمی انجام بدی، حتی یادمه وقتی خواب بودی خودت سرت رو اینور اونور می کردی که خستگی سر و گردنت رو بگیری،من واقعا به پسر زرنگی مثل تو افتخار می کنم. وقتی دو ماه و نیمت شد اولین خنده های صدا دارت رو شنیدیم، وقتی خونه خاله منیژه جشن سه ماهگیت رو می گرفتیم و خاله سعی می کرد ویتامین آد شما ر...
29 آذر 1393
1